لطفا صبر کنید
مذهبی
وبلاگی کاملا مذهبی
|
||||||||||||||||||||||||||||||||||||
روزی روزگاری اهالی یك دهکده تصمیم گرفتند تا برای نزول باران دعا کنند، در روز موعود همه مردم برای مراسم دعا در محلی جمع شدند و تنها یك پسر بچه با خودش چتر آورده بود! و این یعنی ایمان. شنبه 2 مهر 1390برچسب:, :: 1:35 :: نويسنده : سید محمد علی شفیعی
پشتش سنگین بود و جادههای دنیا طولانی. میدانست که همیشه جز اندکی از بسیار را نخواهد رفت. آهسته آهسته میخزید، دشوار و کُند؛ و دورها همیشه دور بودند. سنگپشت تقدیرش را دوست نمیداشت و آن را چون اجباری بر دوش میکشید. پرندهای در آسمان پر زد، سبک؛ و سنگپشت رو به خدا کرد و گفت: این عدل نیست، این عدل نیست. کاش پُشتم را این همه سنگین نمیکردی. من هیچگاه نمیرسم. هیچگاه. و در لاک سنگی خود خزید، به نیت ناامیدی.
خدا سنگپشت را از روی زمین بلند کرد. زمین را نشانش داد. کُرهای کوچک بود. و گفت: نگاه کن، ابتدا و انتها ندارد. هیچ کس نمیرسد. چون رسیدنی در کار نیست. فقط رفتن است. حتی اگر اندکی. و هر بار که میروی، رسیدهای. و باور کن آنچه بر دوش توست، تنها لاکی سنگی نیست، تو پارهای از هستی را بر دوش میکشی؛ پارهای از مرا. خدا سنگپشت را بر زمین گذاشت. دیگر نه بارش چندان سنگین بود و نه راهها چندان دور. سنگپشت به راه افتاد و گفت: رفتن، حتی اگر اندکی؛ و پارهای از «او» را با عشق بر دوش کشید.
منبع:http://janan.eu/?p=1340
شنبه 2 مهر 1390برچسب:عاقل ترین انسان, :: 1:33 :: نويسنده : سید محمد علی شفیعی
عَنْ شَدَّادِ بْنِ أَوْسٍ عَنِ النَّبِىِّ - صلى الله علیه وسلم- قَال: َ »الْكَیسُ مَنْ دَانَ نَفْسَهُ وَعَمِلَ لِمَا بَعْدَ الْمَوْتِ وَالْعَاجِزُ مَنْ أَتْبَعَ نَفْسَهُ هَوَاهَا وَتَمَنَّى عَلَى اللَّهِ». [رواه الترمذی و ابن ماجه[
از شداد بن اوس روایت است که رسول اکرم صلی الله علیه وسلم فرمودند: هوشیار و دانا کسی است که نفس خود را کنترل کند و برای بعد از مرگ آمادگی نماید. نادان و ناتوان کسی است که تابع هواهای نفسانی خود باشد و آرزوهای بیجا نسبت به خداوند داشته باشد
در این جهان، هوشیار و متفکر به کسی می گویند که راه به دست آوردن مال و منال دنیا را خوب بداند، و انسان نادان، ناتوان به کسی می گویند که در راه بدست آوردن کالای دنیوی، خوب موفق نباشد. در حالی که این حدیث خلاف این تصور را ثابت می نماید؛ چون زندگی واقعی، زندگی آخرت است و این جهان چند روزه، بقایی ندارد و فنا شدنی است، لذا انسان موفق و کامیاب کسی است که هر چه بیشتر برای جهان آخرت خود آمادگی داشته باشد و در این جهان، مطابق رضای الهی زندگی کند، لذا انسانهای دانشمند و هوشیار کسانی هستند که در این جهان در صدد آمادگی و توشه اندوزی برای آخرت بوده، و بر خواهشات نفسانی مسلط باشند و خود را بنده مطیع پروردگار قرار دهند. اما کسانی که خود را بنده و اسیر شهوتهای نفسانی کرده و به جای اطاعت و پیروی از دستورات الهی، از تمایالات و خواهشات نفسانی و شیطانی پیروی می کنند، و با وجود این، آرزوها و امیدهای بی جا و بی مورد از خداوند دارند، اینگونه انسانها قطعاً نادان و برای همیشه انسانهای ناموفق خواهند بود. اگر چه در به دست آوردن مال و کالای دنیا موفق باشند، اما باز هم از زیانکارترین انسانها بشمار می روند، زیرا از زندگی جاودانه آخرت، غافل بوده و با وجود هواپرستی و پیروی از غرایز نفسانی، خود را طلبکار خداوند می دانند. مردی برای اصلاح سر و صورتش به آرایشگاه رفت. در بین کار گفتگوی جالبی بین آنها در گرفت. آنها در رابطه به موضوعات و مطالب مختلف صحبت کردند ادامه مطلب ... ما آفریدگان ، از درگاه مقدس حق تعالی و حرم کبریا و ملکوت حضرتش بسیار دوریم و ارتباطی با بارگاه جلال و ساحت جبروتی اش نداریم ؛ (2)
یعنی اگر پیامبر را از جنس فرشتگان قرار می دادیم ، باز هم او را به شکل بشر به سوی مردم گسیل می کردیم تا مردم از او نگریزند
و با او انس گیرند و سخنانش را بپذیرند . حدیث صحیحی را نیز که محمد بن مسلم از امام باقر (ع) نقل کرده است ، بر همین معنا می توان تفسیر کرد ؛ آنجا که حضرت فرموده است : « لَمّا خلق الله العَقل استنطقه ثُمَّ قالَ لَهُ : « أقبل ! » فأقبل . ثُمَّّ قالَ لَهُ : « أدبر ! » فأدبر . ثُمَّ قالَ : « وَ عِزَّتی وَ جَلالی ما خلقت خَلقاً هو أحبّ ألیّ منک و لا أکملتکَ إلاّ فیمن اُحبّ . أما إنّی ایّاکَ آمر وَ ایّاکَ أنهی وَ ایّاکَ اُعاقب وایّاکَ اُثیب . » « چون خداوند عقل را بیافرید ، با او به گفتگو پرداخت و فرمود : « پیش آی ! » ، عقل هم پیش آمد و سپس گفت : « باز گرد ! » ، عقل بازگشت .آن گاه خداوند فرمود : « به عزّت و جلالم سوگند هیچ چیزی نیافریدم که چون تو دوستش بدارم و تو را تنها به کسانی ـ به طور کامل ـ می دهم که دوستشان بدارم. به راستی که با تو امر و با تو نهی می کنم و با تو عذاب می کنم و با تو ثواب می دهم . » تفسیر این حدیث آن است که مراد از « عقل» ، پیامبر اکرم (ص)است و مراد از اینکه خداوند به عقل دستور می دهد که « پیش آی » این است که به مقامات و مراتب والای وصال با حضرت حق تعالی روی آورد و بالا رود ، و مراد از اینکه دستور می دهد « باز گرد » ، این است که چون حضرت پبامبر (ص) به نهایت مقامات و مراتب کمال نیل یافته ، از آن مراتب بازگردد و پایین آید و به میان خلق رجوع کند و به صورت و جنس بشر به هدایت مردم بپردازد . ممکن است مراد خداوند متعال از این آیه کریمه نیز که فرموده : « قد أنزل الله إلیکم ذکراً رسولاً ...» (3)همین معنا باشد که بدان اشاره شد . یعنی مراد از « انزال رسول» ، پایین آمدن از مقامات و مراتب بسیار والایی باشد که نه فرشتگان مقرب بدان توانند رسید و نه پیامبران مرسل . و بدین وسیله پیامبر (ص) به سوی معاشرت با آفریدگان و انس یافتن با ایشان سیر می کند و آنان را از هدایت خویش بهره مند می سازد . ائمه اطهار (ع) ، نیز در رسیدن دیگر فیض ها و کمالات به مخلوقات واسطه اند . یعنی واسطۀ میان خالق و مخلوق اند . هر فیضی و عنایتی که از سوی خداوند به سوی آفریدگان سرازیر می شود ، ابتدا بدانان می رسد و آنانند که این فیض ها را میان آفریدگان تقسیم می کنند . بنابر این ، صلوات بر ایشان نوعی جلب و جذب رحمت است به سوی آنان ، و سپس بهره مند شدن خود شخص از آن . یعنی با صلوات ، رحمت و فیض به سوی آن حضرات گسیل می شود و سپس در میان سایر مخلوقات تقسیم می گردد . ------- پی نوشت -------------- 1- صورت کامل آیه شریفه چنین است : « قل إنَّما أَنا بَشَرٌ مِثلُکُم یُوحی إلَیّ أنَّما إلهُکُم إله واحد فَاستقیموا إلَیه وَ استَغفروه وَ وَیلٌ لِلمُشرِکینَ » « بگو ، بی گمان من بشرب چون شمایم ، جز آنکه به من < وحی می شود > که خدای شما ، خدایی یگانه است . پس مستقیما به سوی او بشتابید و از او آمرزش بخواهید . و وای بر مشرکان . » ( فصّلت ، 6 ) می توان گفت که همین آیه شریف نیز بر این دلالت ندارد که معصومین (ع) ، به تمام و کما ل چون دیگر مردمانند . زیرا قید « یُوحی إلَیّ » ( جزاینکه بر من وحی می شود ) ، گواه بر تفاوتی بزرگ میان آنان است . بنابر این ، مضمون آیه را می توان چنین بازگفت : « من چون شمایم ، مگر در پذیرش وحی .» پذیرش وحی ، تفاوت اساسی معصومین (ع) با دیگران است و البته خود موجب تفاوتهایی دیگر است . یعنی برای پذیرش وحی ، ویژگی هایی لازم است که نتها در معصومین (ع) یافت می شود .
2- انعام ، 9 . 3- کلینی ، محمد بن یعقوب ، الاصول من الکافی ، کتاب العقل و الجهاد ، ح 1 . 4- این کلام الهی ، بخشی از آیه های 10 و 11 سوره مبارکه طلاق است : « به راستی که خداوند به سوی شما تذکاری فرو فرستاده است ؛ پیامبری که آیات روشنگر خدا را بر شما تلاوت می کند ... » مراد علامه مجلسی این است که « تذکار » ، همان « رسول » است . بنابر این معنای آیه این است که : « ما رسول را فرو فرستادیم . » و « معنای فرو فرستادن رسول » در متن ، به زیبایی باز شده است . شنبه 2 مهر 1390برچسب: داستانی از عدالت, علی (علیه السلام) ,, :: 1:24 :: نويسنده : سید محمد علی شفیعی
خالد بن ولید از سرداران نیرومند قریش بود. او در سال هفتم هجرت از مکه به مدینه مهاجرت کرد وبه مسلمانان پیوست. ولى پیش از آنکه به آیین توحید بگرود کرارا در نبرد هایى که از طرف قریش براى برانداختن حکومت نو بنیاد اسلام برپا مى شد شرکت مى کرد. هم او بود که در نبرد احد بر مسلمانان شبیخون زد و از پشت سر آنان وارد میدان نبرد شد و مجاهدان اسلام را مورد حمله قرار داد. این مرد پس از اسلام نیز عداوت و دشمنى حضرت على - علیه السلام را فراموش نکرد و بر قدرت بازوان و شجاعت بى نظیر امام رشک مى برد. احمد بن حنبل در مسند خود مى نویسد پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم فرمود تا على نیاید و به چنین کارى رضا ندهد هرگز در حق تو طلب آمرزش نخواهم کرد. ناگهان حضرت على - علیه السلام رسید و من از او درخواست کردم که از پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم خواهش کند که در باره من طلب آمرزش کند. (4) این رویداد سبب شد که بریده دوستى خود را با خالد قطع کند و دست ارادت و اخلاص به سوى حضرت على - علیه السلام دراز کند تا آنجا که پس از درگذشت پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم ، وى با ابوبکر بیعت نکرد و یکى از آن دوازده نفرى بود که ابوبکر را در این مورد استیضاح کرد و او را به رسمیت نشناخت. (5) منبع:کلیک کنید شنبه 2 مهر 1390برچسب:داستان هایی از حضرت سلیمان,حضرت سلیمان, :: 1:16 :: نويسنده : سید محمد علی شفیعی
روزی حضرت سلیمان گنجشك نری را دید كه به همسرش میگفت: «چرا خود را از من دور میكنی، من اگر بخواهم قبّه قصر سلیمان ـ علیه السلام ـ را به منقارم میگیرم و آن را در درون دریا میافكنم!» سلیمان ـ علیه السلام ـ از سخن او خندید، سپس آن دو گنجشك را احضار كرد، به گنجشك نر فرمود: «تو چگونه میتوانی قبه قصر سلیمان را به منقار بگیری و به دریا بیفكنی؟!» گنجشك گفت: «نه ای رسول خدا! چنین توانی ندارم، ولی مرد گاهی نزد همسرت خود را بزرگ جلوه میدهد و لاف و گزاف میگوید، و به گفتار انسان عاشق سرزنش نیست.» حضرت سلیمان ـ علیه السلام ـ به گنجشك ماده گفت: «چرا خود را در اختیار همسرش قرار نمیدهی، با این كه او تو را دوست دارد؟» گنجشك ماده در پاسخ گفت: «ای پیامبر خدا او عاشق نیست بلكه ادعای عشق میكند، زیرا جز من، به غیر من نیز عشق میورزد.» این سخن اثر عمیقی در قلب سلیمان نهاد، به طوری كه گریه شدیدی كرد، و از مردم دوری نمود و چهل روز در درگاه خدا نالید و از او خواست تا قلبش را از محبت و عشق به غیر خدا باز دارد، و عشقش را با عشق به غیر خدا مخلوط نسازد.[4] ادامه مطلب ... شنبه 2 مهر 1390برچسب:داستانی از امام جعفر صادق(ع),صدقه,کلید روزی, :: 1:12 :: نويسنده : سید محمد علی شفیعی
هارون بن عیسی میگوید: امام صادق علیه السلام به پسرش، محمد، فرمود: از پولی که برای مخارج خانه گذاشتهایم چه مقدار باقی مانده است؟ عرض کرد: چهل دینار، فرمود: تمام آنها را به عنوان صدقه به مستمندان بده، عرض کرد: (پدر جان!) جز همین چهل دینار چیزی باقی نمانده است، حضرت فرمود: تمام آنها را صدقه بده! خدای متعال به جای آن خواهد فرستاد، آیا نمیدانی هر چیزی کلیدی دارد و کلید روزی صدقه است؟! محمد همه آن چهل دینار را صدقه داد. بیش از ده روز نگذشت که از جایی برای امام صادق علیهالسلام چهار هزار دنیار رسید. حضرت به محمد فرمود: پسرم! ما چهل دینار به خدا دادیم و او در عوض، چهار هزار دینار به ما داد.
منبع:کلیک کنید شنبه 2 مهر 1390برچسب:آخرت-توجه به آخرت-داستانی از امام باقر(ع), :: 1:10 :: نويسنده : سید محمد علی شفیعی
جابر گوید: خدمت امام باقر علیه السلام رسیدم ، حضرت فرمود: ای جابر به خدا سوگند كه من غمگین و دل گرفته ام . عرض كردم فدایت شوم دل گرفتگی و اندوه شما چیست ؟ حضرت فرمود: ای جابر! همانا خالص و صافی دین خدا به دل هر كس در آید از غیر او بگردد. ای جابر! دنیا چیست و امیدواری چه باشد؟ مگر دنیا غیر از خوراكی است كه خوردی یاجامه ای كه پوشیدی یازنی است كه به او رسیدی ؟ ای جابر همانا مومنین به ماندن در دنیا دل بستند و از رسیدن به آخرت گریزی ندارند. آخرت خانه بقا و دنیا خانه فناست ، ولی اهل دنیا غافلند و گویا مومنانند كه آگاه و اهل تفكر و عبرتند: آن چه با گوشهای خود می شنوند آنها را از یاد خدا كر نكند و هر زینتی را كه چشمشان بیند از یاد خدا كورشان نسازد. پس به ثواب آخرت رسیدند چنانكه به این دانش رسیدند. كه اهل تقوا كم اهل دنیا هستند و تو را از همه بیشتر یاری كنند. اگر به یاد خدا باشی تو را یاری كنند و اگر فراموش كنی به یاد آورند. امر خدا را یاد آور می شوند و بر ان ایستادگی می كنند. برای دوستی پروردگارشان دل از همه چیز كنده و بخاطر اطاعت مالك خویش از دنیا در هراسند و ار صمیم دل به خدای عز وجل و محبت او متوجه شده و فهمیدند كه هدف اصلی همین است بخاطر عظمتی كه دارد.
پس دنیا را چون باراندازی دان كه در آن بار انداخته و سپس كوچ خواهی كرد.
منبعشنبه 2 مهر 1390برچسب:غیبت کبری-حکومت اسلامی, :: 1:8 :: نويسنده : سید محمد علی شفیعی
بیشتر فقهاى شیعه، تشكیل حكومت اسلامى را در دوره غیبت ضرورى مى دانند و بر این باورند كه فقهاى عادل، باید به این مهم اقدام كنند و اگر یكى از آنان تشكیل حكومت داد، بر دیگران واجب است كه از او پیروى كنند . در مقابل، شمارى برآنند كه اقامه حكومت از شؤون امام معصوم (ع) است، بنابراین در عصر غیبت تشكیل حكومت جایز نیست. این تفکر، كه نخست به صورت یك اختلاف نظر فقهى كلامى مطرح بود، در این اواخر رنگ سیاسى به خود گرفت. این تفكر، چون تضادى با خود كامگى حکام نداشت، بلكه غیر مستقیم، توجیه گر اعمال آنان نیز بود، از سوى آنان حمایت و ترویج شد، تا جایى كه پیش از انقلاب اسلامى، هواداران این اندیشه به صورت تشكیلاتى منسجم درآمدند. با نگاهى به گفته ها و نوشته هاى طرفداران این نظریه و دلایلى كه بدان استناد كرده اند، مى توان گفت كه این باور از سه راه سرچشمه گرفته است : 1. برداشت از روایاتى كه گسترش ستم و فساد را از نشانه هاى ظهور امام زمان (ع) معرفى مى كند. 2. استناد به روایاتى كه از هرگونه قیامى در عصر غیبت، نهى و به سكوت و سكون و صبر در بلاها دعوت كرده است. ادامه مطلب ... درباره وبلاگ
![]() ![]() ![]() آخرین مطالب
![]() ![]() ![]() ![]() پيوندها
![]()
![]() ![]() ![]()
|
||||||||||||||||||||||||||||||||||||
![]() |